Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Careers
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (8181 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
declare martial
U
اعلان حکومت نظامی
proclamation of martial law
U
اعلان حکومت نظامی
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
martial law
U
مقررات حکومت نظامی حکومت نظامی
military government
U
حکومت نظامی فرمانداری نظامی
martial rule
U
حکومت نظامی
military government
U
حکومت نظامی
martial law
U
حکومت نظامی
the sabre
U
حکومت نظامی
stratocracy
U
حکومت یا دولت نظامی
state of martial law
U
حالت حکومت نظامی
martial rule
U
تحت حکومت نظامی
curfew
U
مقررات حکومت نظامی وخاموشی در ساعت معین شب
curfews
U
مقررات حکومت نظامی وخاموشی در ساعت معین شب
aristocracies
U
حکومت اشراف که اشرافیت ایشان ممکن است ازامتیازات مالی یا نظامی یااجتماعی و تربیتی خاص باشد
aristocracy
U
حکومت اشراف که اشرافیت ایشان ممکن است ازامتیازات مالی یا نظامی یااجتماعی و تربیتی خاص باشد
militarism
U
روح سربازی یا نظامی گری نظامی گری توسل به قدرت نظامی
hagiarchy
U
حکومت کشیشان وروحانیون حکومت مقدسان
czarism
U
حکومت استبدادی ومطلقه حکومت تزاری
technocracy
U
حکومت دارندگان حکومت تکنوکراسی سیستمی که زمامداران در ان از میان کارشناسان و دانشمندان انتخاب می شوند و امورجاریه را از طریق فنی و برمبنای قواعد فیزیکی لایتغیراداره می کنند
technocracies
U
حکومت دارندگان حکومت تکنوکراسی سیستمی که زمامداران در ان از میان کارشناسان و دانشمندان انتخاب می شوند و امورجاریه را از طریق فنی و برمبنای قواعد فیزیکی لایتغیراداره می کنند
judge advocate
U
دادستان دادگاه نظامی مشاور قانونی دادگاه نظامی مستشار دادگاه نظامی
signboards
U
تخته اعلان اعلان
signboard
U
تخته اعلان اعلان
advertiser
U
اعلان کننده اعلان
advertisers
U
اعلان کننده اعلان
facings
U
یقه وسردست و مغزیهای لباس نظامی حرکات در جای نظامی
facing
U
یقه وسردست و مغزیهای لباس نظامی حرکات در جای نظامی
theocracy
U
حکومت خدا حکومت روحانیون
theocracies
U
حکومت خدا حکومت روحانیون
autocracy
U
حکومت مطلق حکومت استبدادی
manoeuvres
U
تمرین نظامی عملیات نظامی وجنگی راتمرین کردن
terminal command
U
فرماندهی بارانداز نظامی یکان عملیات سکوی نظامی
maneuvred
U
تمرین نظامی عملیات نظامی وجنگی راتمرین کردن
maneuvres
U
تمرین نظامی عملیات نظامی وجنگی راتمرین کردن
maneuvring
U
تمرین نظامی عملیات نظامی وجنگی راتمرین کردن
manoeuvre
U
تمرین نظامی عملیات نظامی وجنگی راتمرین کردن
manoeuvred
U
تمرین نظامی عملیات نظامی وجنگی راتمرین کردن
manoeuvring
U
تمرین نظامی عملیات نظامی وجنگی راتمرین کردن
terminals
U
سکوی نظامی بارانداز نظامی انتهایی نهایی
rank and file
U
صفوف مختلف نظامی سلسله مراتب نظامی
terminal
U
سکوی نظامی بارانداز نظامی انتهایی نهایی
civicism
U
اصول حکومت کشوری بستگی ووفاداری باصول یاحقوق حکومت کشوری
home rule
U
حکومت به دست خود اهالی حکومت مردم بر مردم
phantom order
U
قرارداد تولید وسایل نظامی درزمان جنگ قرارداد تبدیل کارخانههای شخصی به کارخانجات نظامی
military channel
U
چانل نظامی مجرای نظامی
army terminals
U
باراندازهای نظامی سکوهای نظامی باراندازهای نیروی زمینی
military impedimenta
U
شماره بارنامه نظامی شماره حمل بار نظامی
heptarchic
U
دارای حکومت هفت تنی وابسته به حکومت هفت تنی
heptarchical
U
دارای حکومت هفت تنی وابسته به حکومت هفت تنی
assertion
U
اعلان
noticed
U
اعلان
notices
U
اعلان
noticing
U
اعلان
advertising
U
اعلان
notice
U
اعلان
posters
U
اعلان
announcements
U
اعلان
announcement
U
اعلان
denunciation of treaty
U
اعلان
poster
U
اعلان
advertisement
U
اعلان
declaration
U
اعلان
declarations
U
اعلان
advertisements
U
اعلان
proclamations
U
اعلان
proclamation
U
اعلان
indigitation
U
اعلان شمارش
notice to mariner
U
اعلان دریایی
announcer
U
اعلان کننده
proclamation of independence
U
اعلان استقلال
procedure declaration
U
اعلان رویه
announcers
U
اعلان کننده
advertise
اعلان کردن
play bill
U
اعلان نمایش
publishment
U
اشاعه اعلان
system prompt
U
اعلان سیستم
proclaims
U
اعلان کردن
declares
U
اعلان کردن
declare
U
اعلان کردن
macro declaration
U
درشت اعلان
they proclaimed him sovereign
U
اعلان کردند
declaring
U
اعلان کردن
proclaim
U
اعلان کردن
vendition
U
اعلان فروش
throwaway
U
ورقهی اعلان
proclaimed
U
اعلان کردن
proclaiming
U
اعلان کردن
To stick (put,fix)up a notice (poster).
U
اعلان زدن
proclamation of the republic
U
اعلان جمهوریت
proclamation of the republic
U
اعلان جمهوری
playbill
U
اعلان نمایش
Over and out!
U
پایان اعلان !
declaration of war
U
اعلان جنگ
declaration of neutrality
U
اعلان بیطرفی
declaration of bankruptcy
U
اعلان ورشکستگی
signpost
U
تابلو اعلان
signposts
U
تابلو اعلان
array declaration
U
اعلان ارایه
gazette
U
اعلان و اگهی
fly bill
U
اعلان دستی
dos prompt
U
اعلان DOS
billsticker
U
اعلان چسبان
dot prompt
U
نقطه اعلان
give out
U
اعلان کردن
declared
U
اعلان شده
playbills
U
اعلان نمایش
affiche
U
اعلان دیواری
advertize
U
اعلان کردن
declarations
U
افهار افهارنامه اعلان
declaration
U
افهار افهارنامه اعلان
alarmingly
U
اعلان خطر اخطار
to file for bankruptcy
U
اعلان ورشکستگی کردن
alarm
U
اعلان خطر اخطار
denunciation
U
اعلان الغاء یا خاتمه
denunciations
U
اعلان الغاء یا خاتمه
alarmed
U
اعلان خطر اخطار
dimension statement
U
حکم اعلان بعد
alarms
U
اعلان خطر اخطار
show bill
U
تابلو اعلان نمایش
placards
U
اعلامیه رسمی اعلان
denouncement
U
اعلان قطع رابطه
bans
U
اعلان ازدواج در کلیسا
banning
U
اعلان ازدواج در کلیسا
ban
U
اعلان ازدواج در کلیسا
posters
U
اعلان نصب کردن
poster
U
اعلان نصب کردن
to proclaim war
U
اعلان جنگ دادن
audible alarm
U
اعلان خطر سمعی
placard
U
اعلامیه رسمی اعلان
declaration of war
U
اعلان جنگ دادن
To stick a poster on the wall.
U
اعلان به دیوار چسباندن
court martial
U
محاکمه نظامی محاکمه نظامی کردن
hand salute
U
سلام نظامی دادن سلام نظامی
Hereby I declare ...
U
بدین وسیله اعلان می کنم که...
leafleting
U
اعلامیه اوراق تبلیغاتی اعلان
to declare something well-founded
U
چیزی را مستدل اعلان کردن
declare martial
U
اعلان حالت زمان جنگ
advertised
U
اعلان کردن انتشار دادن
advertises
U
اعلان کردن انتشار دادن
leaflet
U
اعلامیه اوراق تبلیغاتی اعلان
leafleted
U
اعلامیه اوراق تبلیغاتی اعلان
leaflets
U
اعلامیه اوراق تبلیغاتی اعلان
to declare oneself bankrupt
U
خود را ورشکست اعلان کردن
proclamation of martial law
U
اعلان حالت زمان جنگ
to declare a state of emergency
U
اعلان کردن حالت اضطراری
to declare war upon a nation
U
اعلان جنگ به ملتی دادن
to declare a divident
U
سود سهام را اعلان کردن
signposts
U
تیر حامل اعلان تابلو راهنما
to off negotiations
U
اعلان قطع گفتگو یا روابط کردن
to declare something solemnly
[publicly]
U
چیزی را رسما
[علنا ]
اعلان کردن
signpost
U
تیر حامل اعلان تابلو راهنما
to put a notice on a door
U
اگهی روی در چسباندن اعلان بدر زدن
top billing
U
بالاترین قسمت اگهی سینما صدر اعلان
billboards
U
هرقسمت از نرده ودیوار که روی ان اعلان نصب شود
billboard
U
هرقسمت از نرده ودیوار که روی ان اعلان نصب شود
gynarchy
U
حکومت زن
gynocracy
U
حکومت زن
raj
U
حکومت
administration
U
حکومت
administrations
U
حکومت
dominion
U
حکومت
governments
U
حکومت
government
U
حکومت
obituarian
U
کسیکه در گذشتهای تازه راباشرح حال درگذشتگان درروزنامه اعلان می کنند
czarisme
U
حکومت قیصری
nomocracy
U
حکومت قانونی
kakistocracy
U
بدترین حکومت
home rule
U
حکومت داخلی
theocracies
U
حکومت مذهب
hagiocrasy
U
حکومت مقدسان
gynaecocracy
U
حکومت زنان
monarchies
U
حکومت سلطنتی
governorship
U
حکومت حکمرانی
czarisme
U
حکومت تزاری
prelacy
U
حکومت روحانی
home rule
U
حکومت ملی
plutocratic goverment
U
حکومت دولتمندان
gynocracy
U
حکومت زنان
plutartchy
U
حکومت دولتمندان
gynecocracy
U
حکومت نسوان
hierocracy
U
حکومت روحانیون
parliamentary government
U
حکومت پارلمانی
parliamentarism
U
حکومت پارلمانی
gynecocracy
U
حکومت زنان
presidential government
U
حکومت جمهوری
governorship
U
استانداری حکومت
governor's seat
U
حکومت نشین
dyarchy
U
حکومت دومجلسی
enemy state
U
حکومت دشمن
constitutionalism
U
حکومت مشروطه
local government
U
حکومت محلی
central government
U
حکومت مرکزی
monarchy
U
حکومت سلطنتی
gerontocrasy
U
حکومت پیران
democratic government
U
حکومت ملی
caesarism
U
حکومت امپراطوری
fair arbitration
U
حکومت عدل
federal government
U
حکومت متحده
coalition government
U
حکومت ائتلافی
caesarism
U
حکومت مطلقه
police state
U
حکومت پلیسی
police states
U
حکومت پلیسی
Recent search history
Forum search
There is no search result on forum.
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com